
کی میدونه مجید رضوی
255
20,541
هر لحظه از نبودنت
مث یه تیغه رو گلومه
تو نیستی و یادت هنوز
نشسته اینجا رو به روم
بی تو خونه قطب شمال میشه برام بغضی خسته میپیچه تو رنگ صدام
هر ثانیه اوج عذاب وقتی تو نیستی نبودنت نبودنت شبیه مرگه توی خواب
میرفتی میمردم از عطر صدای تو که هر آن همراهمه
با رفتنت ویرون شدم ویرون مث ارگ بم
چیزی ازم باقی نموند چیزی به جز افسوس و غم
برگرد تا من از نو بتونه من بشه تا این هق هق شبیه خندیدن بشه
هر ثانیه اوج عذاب وقتی تو نیستی نبودنت نبودنت شبیه مرگه توی خواب
میرفتی میمردم از عطر صدای تو که هر آن همراهمه