خط پایان علی زند وکیلی
31
3,063
روسرت یه تاج گل
زیرپات نقل ونبات
روبروت خنچه عقد نازخنده رو لبات
قرمز وابیو سبز.چه چراغونیه شب
میون هلهله ها بله گفتی زیر لب. بله گفتی زیرلب
اما اون شب دست سرد سرنوشت
واسه تویه قصه دیگه نوشت
عشق مثل یه شیشه بود که زود شکست
کشتی ارزوهات به گل نشست
حالا یه گوشه خلوت میشینی
وقتی به گذشته هات فکر میکنی
غم میاد یواش یواش
کنارتو تاتو ازدلخوشیات دل بکنی
قطره های نازاشکات رو گونه
میریزه ازتوچشات دونه دونه
مادرم گریه نکن که میدونی
من میشم دیوونه از یه دیوونه
زندگیت با همه سختی گذشت
توی هرسختی به ما دادی نفس
لقمه کردی آخرین وجودتو تایه وقت درنمونیم تواون قفس
زیرنورماه بشین مادرمن
موهای سفیدتو شونه کنیم....