میشناسیم از بس زخم خورده تنم
نمیشناسیم اما منم سلام رفیق
سلامتی تو را فریاد میزند آن کس
که زهر ریخته چشمش در جام رفیق
میان شعله ی عشقی که نیست میسوزد
شناسنامه ی یه عهد بی دوام رفیق
چو ابر غرش من حکم بغض و بارانست
رسیده فصل گریه های نا تمام رفیق
دلم گرفته از این شهر شهر بی مرام رفیق
ازین جماعته در فکر انتقام رفیق
کجای این شب شب بی اعتبار گریه کنم
بروی امنیت شانه ی کدام رفیق
نگو غریبه غمت را چرا نمیفهمد
که حال و روز تو را آشنا نمیفهمد
چه شرح میدهی احوال نا بسامان را
که هر که بغض ندارد تو را نمیفهمد
به یادگار بماند گلایه ام به شما
که اعتماد ندارم به سایه ام به شما
به هر چه درد که دادرم قسم قسم به شما
که هر چقدر بنویسم نمیرسم به شما
دلم گرفته از این شهر شهر بی مرام رفیق
ازین جماعته در فکر انتقام رفیق
کجای این شب شب بی اعتبار گریه کنم
بروی امنیت شانه ی کدام رفیق
واقعا ازدستش ندید عالی ترین اهنگ
چه قدر این اهنگ ناب هستش