بی تو در هوای من، نفس نباشد
وای که سهمم از تو جز قفس نباشد
داده ای به جانِ من، تو از خستگی رو
خوب کنم چگونه این شکستگی را… شکستگی را
وای بر تـــــــو، که نماندی چو خزان بــی تو، غم انگیــــــــز شدم
وای بر مـــن، با همه مردم این شهر گلاویــــز شدم
وای بر دل، که سپردهُ عمری برای تو همه جانش را
وای بر تو، چشم دل بسته شکستی تو نمکدانش را… نمکدانش را
رفتی ستاره از شبانه ام رفت، لحظه های خوبِ عاشقانه رفت
سوخته ام ز گریه های آخــــر تو، وای نگو که رفته ام، ز خاطر تو.. ز خاطره تــــــو.
بی تو در هوای من، نفس نباشد
وای که سهمم از تو جز قفس نباشد
داده ای به جانِ من، تو از خستگی رو
خوب کنم چگونه این شکستگی را… شکستگی را
وای بر تـــــــو، که نماندی چو خزان بــی تو، غم انگیــــــــز شدم
وای بر مـــن، با همه مردم این شهر گلاویــــز شدم
وای بر دل، که سپردهُ عمری برای تو همه جانش را
وای بر تو، چشم دل بسته شکستی تو نمکدانش را… نمکدانش را
رفتی ستاره از شبانه ام رفت، لحظه های خوبِ عاشقانه رفت
سوخته ام ز گریه های آخــــر تو، وای نگو که رفته ام، ز خاطر تو.. ز خاطره تــــــو.